چیمن مصطفی نژاد؛ عباس عباس پور؛ صمد برزویان شیروان؛ محمدرضا تقوا
چکیده
هدف از انجام این پژوهش شناسایی مولفه های توسعه حرفه ای معلمان دوره ابتدایی مبتنی بر فناوری های نوظهور و خودکارآمدی آنان بود. برای اجرای آن از روش مرور سیستماتیک استفاده شد. فرایند انتخاب مقالات بر اساس ساختار پیشنهادی پریسما انجام شد. در راستای اهداف تحقیق، پایگاههای علمی معتبر در حوزههای آموزش، فناوری اطلاعات و ارتباطات، و علوم ...
بیشتر
هدف از انجام این پژوهش شناسایی مولفه های توسعه حرفه ای معلمان دوره ابتدایی مبتنی بر فناوری های نوظهور و خودکارآمدی آنان بود. برای اجرای آن از روش مرور سیستماتیک استفاده شد. فرایند انتخاب مقالات بر اساس ساختار پیشنهادی پریسما انجام شد. در راستای اهداف تحقیق، پایگاههای علمی معتبر در حوزههای آموزش، فناوری اطلاعات و ارتباطات، و علوم اجتماعی که توسط محققان پیشین در پژوهشهای مرتبط مورد استفاده قرار گرفت. کلیدواژههای جستجو در این تحقیق بر اساس سه مفهوم اصلی توسعه حرفه ای، فناوری های نو ظهور و خودکارآمدی، و با استفاده از جستجوی مترادفها انجام شد. محققان فرآیند جستجوی پایگاههای داده را بهصورت مستقل انجام دادند. پس از بررسی 649 مقاله بر اساس عنوان و چکیده، تعداد 190 مقاله به عنوان مقالات مرتبط باقی ماند. در نهایت، پس از غربالگری نهایی و حذف مقالات نامرتبط، 14 مقاله برای استفاده در تحقیق انتخاب شدند. یافته ها نشان داد که یکپارچه سازی فناوری دیجیتال، تقویت باورهای فردی وکاهش فرسودگی دیجیتال، ارائه آموزشهای شغلی و غنیسازی شغلی از طریق سبکهای مدیریت مشارکتی و تفویض اختیار، تغییر نگرش معلمان نسبت به فرآیندهای توسعه حرفهای و تقویت همکاریهای بینسازمانی، استفاده بهینه از فناوریهای نوظهور و بهرهمندی از سیستمهای دیجیتال آموزشی علاوه بر بهبود تعاملات میان فراگیران و معلمان، میتواند به عنوان محرکی برای بهبود دستاوردهای تحصیلی و ارتقای کیفیت آموزش در محیطهای آموزشی تلقی شود. در نهایت، رفع موانع زیرساختی و فرهنگی، سیاستگذاریهای ناکافی میتواند زمینهساز پیشرفت قابل توجهی در توسعه حرفهای معلمان گردد.
الله محمد بهزاد؛ عباس عباس پور؛ سعید غیاثی ندوشن؛ علی خورسندی؛ صمد برزویان
چکیده
هدف این پژوهش تدوین الگوی تضمین کیفیت برای آموزش عالی افغانستان با تمرکز بر نقش فناوریهای نوین بود. در این پژوهش از روش کیفی و رویکرد نظریه داده بنیاد استفاده شد. ابزار گردآوری دادهها مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده و تا رسیدن به اشباع نظری با 16 تن از اعضای کمیتههای تضمین کیفیت دانشگاههای دولتی شهر کابل مصاحبه عمیق انجام شد. روش ...
بیشتر
هدف این پژوهش تدوین الگوی تضمین کیفیت برای آموزش عالی افغانستان با تمرکز بر نقش فناوریهای نوین بود. در این پژوهش از روش کیفی و رویکرد نظریه داده بنیاد استفاده شد. ابزار گردآوری دادهها مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده و تا رسیدن به اشباع نظری با 16 تن از اعضای کمیتههای تضمین کیفیت دانشگاههای دولتی شهر کابل مصاحبه عمیق انجام شد. روش نمونهگیری هدفمند بود و افراد به روش گلوله برفی انتخاب شد. بر اساس تحلیل یافتهها 487 کد اولیه، 187 مفهوم و 31 مقوله فرعی در مرحله کدگذاری باز شناسایی گردید، سپس در مرحله کدگذاری محوری ، مقولههای فرعی و مفاهیم باهم ارتباط داده شد و درنهایت کدگذاری گزینشی در قالب الگوی پارادایمی اشتراوس و کوربین انجام شد. مؤلفههای مسئولیتپذیری، رقابتپذیری، تحول علوم انسانی، بومیسازی، عوامل اقتصادی و تضمین کیفیت فرایند ارزشیابی بهعنوان عوامل علّی ؛ ساختار اهداف و برنامه آموزشی، ظرفیت اعضای هیئتعلمی، توانایی دانشجویان، فضای حاکم دانشگاه و تجهیزات ذیل شرایط زمینهای ؛ کمبود منابع مالی، منابع مطالعاتی، بروکراسی اداری، وضعیت استاد/دانشجو، فناوری اطلاعات و الگوی بومی تضمین کیفیت به حیث عوامل مداخلهگر ؛ ارزشیابی مستمر، برنامهریزی درسی، توانمندسازی اعضای هیئتعلمی، ارتباطات مؤثر، تحکیم روابط دانشگاه با جامعه و صنعت بهمثابه راهبردها و پیامدهای فردی، سازمانی و فراسازمانی بهعنوان پیامدها طبقهبندی شدند. درنهایت نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که موضوع تضمین کیفیت در آموزش عالی افغانستان بستگی به موجودیت افراد متخصص، تخصیص منابع موردنیاز، حمایت هیئت رهبری و میزان استقلال دانشگاهها دارد.
یاشار مبارکی کلیانی؛ عباس عباس پور؛ نور علی فرخی
چکیده
چکیدههدف پژوهش حاضر بررسی رابطه رهبری اصیل و تعهد سازمانی کارکنان با متغیر میانجی رضایت شغلی در منطقه 4 آموزش-وپرورش شهر تهران بود. این پژوهش از نظر هدف بنیادی، روش گردآوری اطلاعات میدانی و از نظر روش اجرا توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان اداره آموزشوپرورش منطقه چهار آموزشوپرورش شهر تهران به تعداد 420 ...
بیشتر
چکیدههدف پژوهش حاضر بررسی رابطه رهبری اصیل و تعهد سازمانی کارکنان با متغیر میانجی رضایت شغلی در منطقه 4 آموزش-وپرورش شهر تهران بود. این پژوهش از نظر هدف بنیادی، روش گردآوری اطلاعات میدانی و از نظر روش اجرا توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان اداره آموزشوپرورش منطقه چهار آموزشوپرورش شهر تهران به تعداد 420 نفر بودند، که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان و روش نمونهگیری تصادفی طبقهای نسبی 201 نفر بهعنوان حجم نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامههای استاندارد سبک رهبری اصیل آلیو و همکاران (2007)، تعهد سازمانی آلن و مایر (2007) و رضایت شغلی اسمیت و هیولین (1969) بود. روایی این پرسشنامهها توسط متخصصان مورد تأیید قرار گرفت، و پایایی از طریق ضریب آلفای کرونباخ بهترتیب (90/0، 88/0، 86/0 صدم) محاسبه گردید. برای تجزیهوتحلیل دادهها نیز از بخش توصیفی (فراوانی، درصد فراوانی و درصد تجمعی) و استنباطی (کولموگروف- اسمیرنوف و معادلات ساختاری) با استفاده از نرمافزارهای Spss26 و Lisrel انجام شد. نتایج نشان داد که مدل تبیین تعهد سازمانی مبتنی بر رهبری اصیل و رضایت شغلی براساس دادههای تجربی به دست آمده برازش دارد. همچنین نتایج نشان داد بین رهبری اصیل با تعهد سازمانی کارکنان و رضایت شغلی با تعهد سازمانی کارکنان اداره آموزشوپرورش منطقه 4 شهر تهران رابطه معنا داری وجود دارد. همینطور نشان داد که بین رهبری اصیل و تعهد سازمانی با میانجیگری رضایت شغلی کارکنان اداره آموزشوپرورش منطقه 4 شهر تهران رابطه معنا داری وجود دارد.
سیروس معدندار؛ خدیجه علی آبادی؛ رضا محمدکاظمی؛ عباس عباس پور
چکیده
در اقتصاد پویای جهان امروز، رویکردهای سنتی کسبوکار، دیگر پاسخگوی نیازهای رشد، بقا و رقابت در بازار نبوده و کارآفرینی بهعنوان ضرورت، پیش روی سازمانها و افراد قرار گرفته است. در چنین وضعیتی، سازوکارهای مؤثر بر ارزشهای فرهنگی بهطور گستردهای میتوانند در گرایش افراد به کارآفرینی، چه بهصورت فردی و چه در بافت یک کسبوکار ...
بیشتر
در اقتصاد پویای جهان امروز، رویکردهای سنتی کسبوکار، دیگر پاسخگوی نیازهای رشد، بقا و رقابت در بازار نبوده و کارآفرینی بهعنوان ضرورت، پیش روی سازمانها و افراد قرار گرفته است. در چنین وضعیتی، سازوکارهای مؤثر بر ارزشهای فرهنگی بهطور گستردهای میتوانند در گرایش افراد به کارآفرینی، چه بهصورت فردی و چه در بافت یک کسبوکار موجود مؤثر باشند. پژوهش حاضر به دنبال بررسی تأثیر تلویزیون و محتوای برنامههای تلویزیونی بر قصد کارآفرینانه مخاطبان آن است. رویکرد مطالعه حاضر، کمّی و جامعه موردپژوهش شامل مخاطبان برنامههای تلویزیونی در شهر تهران سال 96-97 که رسانه ملی را میبینند انتخاب شد و بر اساس جدول مورگان نمونه به تعداد 384 نفر با رویکرد تصادفی ساده انتخاب و پرسشنامه توزیع گردید. دادهها با استفاده از ابزار پرسشنامه محقق ساخته گردآوری شد. یافتههای تحقیق بیانگر آن است محتوای کارآفرینی و اجتماعی برنامه تلویزیونی تأثیر مثبت و معنادار بر قصد کارآفرینانه فردی دارد. محتوای اجتماعی و قصد کارآفرینانه فردی بر قصد کارآفرینانه سازمانی تأثیر دارد؛ اما محتوای کارآفرینی بر قصد کارآفرینانه سازمانی تأثیر ندارد.